هی میگین کامنت نمیذارین چون من آپ نمیکنم.آخه شما خودتون رو بذارین جای منکمتر از ۱۰روز به پایان تعطیلات مونده.یه پست باید بذارم واسه خداحافظی.آخه سال جدید شروع بشه اینترنت رو میگیرن ازم.گوشی رو هم جمع میکنن(عمرا گوشی رو بدم)
اینترنتم الان شده روزی ۱ساعت و نیم.خب من به چیکارم میرسم؟با این سرعت اینترنتم.نیم ساعتش که واسه چک کردن فیس بوکم میره.از طرفی هم میدونم سال شروع بشه از همه ی دوستای وبلاگم جدا میشم.واسه همین میخوام یه دل سیر باهاشون بحرفم.دیگه زمانی واسه نوشتن مطلب نمیمونه.
حالا هم که میخوام بنویسم نمیدونم از چی بگم.
امروز داشتم فکر میکردم پسرا چجوری آهنگ گوش میدن؟از یاسی هم پرسیدم خندید.میگه تو چجوری گوش میدی؟
میگم اصلا نمیتونم تصور کنم یه پسر نشسته پای کامپیوتر و داره شام مهتاب داریوش یا مثلا کرانچی ساسی مانکن رو گوش میده.
یاسی میگه خب مگه چه فرقی داره؟میگم خب ما آهنگ شاد گوش میدیم پا میشیم میرقصیم.پسرا چی کار میکنن؟
آهنگ غمگین هم که اصلا نمیتونم تصور کنم.فکر کنین یه پسری نشسته داره عادت شادمهر رو گوش میده.و اشکاشم میریزه.
ببخشید.واقعا عذر میخوام.اما به نظرم خیلی خنده داره.نمیدونم.دخترخاله ام میگه ما چون داداش نداریم(یعنی تا قبل از ماه پیش.توهین نشه به داداشم)پسرا واسمون یه موجود ناشناخته ان.
راستم میگه.نمیدونم تو جامعه ی ما که انقدر سعی دارن دختر و پسرا رو از هم جدا کنن پس فردا این نسل چجوری میخوان با یه جنس مخالف زندگی کنن.واقعا ما هیچ شناختی از روحیات هم نداریم.باز خوبه هنوز جرئت نکردن دانشگاه ها رو جدا کنن.البته من خودم ازونایی ام که میگم میخوام برم دانشگاه الزهرا که راحت باشم.آخه میگن آدم میره دانشگاه باید این کارای بچه گانه رو بذاره کنار.وگرنه اسمش در میاد و .....
نسترن دوست صمیمی و خوشگل و توپولم امسال داره میره بجنورد.از الان دلم واسش تنگ شده.دیروز زنگ زد گفت فردا میرن.....
پای تلفن خیلی خودم رو کنترل کردم گریه نکنم.کلی هم خندیدیم با هم.اما دلم خیلی گرفت.هی.یادش بخیر.چقدر خل بازی در میاوردیم.اولین بار که صمیمی حرفیدیم یادته؟ غذاهامون دستمون بود درفتیم بالای پله ها هوا گرم شد.همه جا زدن.من موندم و تو.گفتم اینجا که هوا خیلی گرمه.جای بهتر نبود؟گفتی من مرد روزهای سختم.
منم گفتم مرد من میشی؟تو گفتی آره و.......
روز بعد طلاقم دادی.هوسباز بودی.رفتی با یکی دیگه.وای نسترن اون روزی رو یادته که هوا سرد بود.رفتم کلید دوچرخه ها رو گرفتم.سوار شدیم.تو میپیچیدی جلوم من جیغ میزدم؟بعدش هم انقدر بلند بود واسم طاقت نیاوردم پیاده شدم؟
ولی هیچوقت مثل اون روز خوش نگذشت که بالای پله ها رو به آزمایشگاه مرکزی نشسته بودیم.پسرای راهنمایی رو آوردن.من تو بغلت نشسته بودم.واسه یکیشون دست تکون دادم.اون یکی بوس فرستاد.ما اسکلشون کردیم.سلام میدادیم.میگفتیم بیاین اینجا.پسره جدی گرفت.دوستش دعواش کرد.زد تو سرش.ما خندیدیم.بعد دبیرشون اومد.دید دارن به ما نگاه میکنن دعواشون کرد.من داد زدم جلو ی این پسرا رو بگیرین.هی واسه ما دست تکون میدن هرچی محل نمیدیم از رو نمیرن.آخی.چقدر خندیدیم.
اون روزی رو یادته که دبیر نداشتیم نشستیم تو حیاط با آتنا.اولش حالش خوب بود.بیچاره اومد با من درد دل کنه.از باباش که بعد جنگ همه اش سرفه میکرد گفت من اومدم ابروش رو درست کنم زدم چشمش رو ناقص کردم گفتم:بابای سانازم اینجوری بود.
آتنا پرسید بعدش چی شد؟گفتم چند ماه پیش شهید شد.
آتنا زد زیر گریه.تو به من چشم غره رفتی.اومدم درستش کنم بدترش کردم.گفتم:آتنا اونا تو اون دنیا وضعشون خیلی خوبه.این ماییم که جامون بده نه اونا(حالا انگار دور از جون.....)
اون روز آتنا کلا داشت گریه میکرد.
یادته با هم رفتیم بالای همون پله ها.با کل بچه ها.زدیم و رقصیدیم.من طبق معمول آهنگ tmرو میخوندم خودمم میرقصیدم.فهیمه اومد.من در رفتم.وای نسترن اون موقع واقعا میترسیدم ازش.انقدر به شوخی گفته بودیم خواستگار منه که واقعا وقتی میومد طرفم خودم رو میکشیدم کنار.اون موقع از بالای پله ها پریدم پایین.ازون ارتفاعی که دو برابر قدم بود.وسط راه پشیمون شدم.ازون بالا آویزون شده بودم.من دستم له شد.شما هی میخندیدین.دوستای یاسمن ترسیدن فکر کردن من دارم خودکشی میکنم(بیچاره ها.ساده بودن دیگه.)
اون روزایی رو یادته که من دنبال یکی از دخترای پیش دانشگاهی میرفتم.براش نامه ی خالی میفرستادم.میخندیدیم؟با آتنا.
انقدر از دیوونه بازیهامون خاطره دارم که تا صبح باید بنویسم.
یادمه روزایی که ناراحت بودم تو بغلم میکردی.گریه میکردم.ولی خودمونیم ها.هیچکس تو مدرسه به بی ثباتی من نبود.وقتایی که خوشحال بودم کل کارکنان مدرسه نمیتونستن مانع شیطنت ها و دیوونه بازیام.اما در یک ثانیه ازین رو به اون رو میشدم.
چقدر اون روز همه به من خندیدن که هوس نارنگی کرده بودم.کل مدرسه رو گشتم.آخرش یکی پیدا کردم.اونم کجا؟تو سطل آشغال.میخواستم برش دارم.شماها فکر کردین واقعا وی...(خودت فهمیدی دیگه؟من هی میگفتم نه به خدا.)
حالا داری میری.خدا به همراهت دوست نازم.ولی هرکجا رفتی یادت نره اینجا یکی هست که هنوز دوستت داره.رفتی اونجا به این دخترای بجنوردی نیفتی خراب بشیا.
به قول شفیعی کدکنی(درست گفتم دیگه؟)
سفرت به خیر اما تو ودوستی خدا را
چو ازین کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را
پی نوشت ۱:بچه ها من دیروز مزدوج شدم.دیشب از کیانا خواستگاری کردم.الان کیانا زنم شده.
انقدر نازه.ایشاا... واسه عروسیمون همه تون دعوتین.دیشب تو مبایل اسمش رو عوض کردم به جای کیانا نوشتم زنم.به اونم گفتم بذار شوهری.اما نذاشت.
پی نوشت ۲:بچه ها میشه لطفا یه چیزی بگسن من آدم بشم؟نمازهام همه اش غذا میشه.به هرکیم میگم فقط از آتیش جهنم و این حرفا میگه.اگه کسی حرف دیگه ای داره کمکم کنه.
پی نوشت آخر:من الان خیلی پر توقع شدم؟خودم که احساس میکنم.شما چطور؟
پی نوشت واقعا آخر:دلم نیومد از زنم نگم.ببین بعضی دخترا هستن خیلی نازن.آدم میخواد بغلشون کنه.کیانا اونجوریه.منم هوس کردم تغییر جنست بدم برم بگیرمش.
دوربین مخفیه؟
میگی بیا خودت میری پشته پرده؟!!!!!!!
آی خالی بند،جیم زدی؟
ترسو مردی بیا جلو یه ویشکون(بیشکون) ازت بگیرم درست شی!!
اره.لبخند بزن.بهتون تبریک میگم شما برنده ی این هفته ی مسابقه ی نقطه ی جوش هستین.لبخند بزنین شما در pmcهستین.
روم به دیفال، خاک به سرم، ماهواره هم میبینی
؟!!!!!!!!!!!! (من اسم این برنامرو از دوستم شنیدم!)
----------
و اما در اون مورد، بابا میزاشتی نصیحت کنه،چی میشد، اگه خوب بود گوش میکردی اگه نبود گوش نمیکردی، میزاشتی بگه بعد آخرش میگفتی شما داداش من نیستی. عجله کردی!
بعدشم اون دیگه چکار داره با تو که بخواد بره با علی آقا صحبت کنه؟!!!!!!
تو هی داری پی شنو میگیری!!!
نچه جالب.منم از دوستم شنیدم.خودم که ندیدم(چشمک)
اون نمیخواست نصیحت کنه.فقط میخواست رو اعصاب من راه بره.خودتم میدونی.
یه جوری میگی پی اش رو میگیرم انگار من ۴ساعت رفتم باهاهش حرف زدم یا خوشم میاد دروغ بشنوم.از تو توقع نداشتم.دلم شیکست.
بینم حالا این نقطه جوش چیه؟ همون 100 درجه که آب جوش میاده دیگه
؟!!!
نمیدونم.منم ندیدم
بابا منظورم از پی گیری،اینه که رفتی از اون پرسیدی چرا اون با من این کار رو کرد.
!
من میگم این کار رو هم حتی نباید میکردی!! این نظر من بود!
حالا دل من شیکست که مثبت به من نیگا نمیکنی
منظورت رو یجوری گفتی که یه حس بدی پیدا کردم.
یلدا، اونو دانلود کن، بعد بشین باهاش گریه کن، دلت و میشه به خدا
حالا چرا دلت گرفتس؟ گفتی دلت میخواد.....
دلت چی میخواد؟
یلدا حرف بزن سبک میشی، اگر نخواستی با من حرف بزنی، با خدا صحبت کن...
نمیدونم.خودمم موندم.شاید دارم خودم رو لوس میکنم بیخیال
سلام خواهری

منظور من هم این بود که دیگه پی اش نرو...بهش زنگ نزن...میدونم تا حالا هم نزدی...ولی حتی برات مهم نباشه چرا این کار رو باهات کرد...کلا بیخیالش بشو..می دونم اگه بهش زنگ بزنی بدتر میشه...حالا خاطره ش مهم نیست اون رو خودت باید یک جوری باهاش کنار بیای...
همین که راستش رو گفتی خیلی خوشحالم کردی...ولی ای کاش زودتر می گفتی...شاید هم تا حالا همچین حسی نداشتی چون به قول خودت دور رو برت شلوغ بوده و سرگرم بودی...
اگه قول میدی که دیگه به خودش فکر نکنی پی اش رو نگیری دنبال این نباشی که چرا این کار رو باهات کرد بعد می تونیم با هم کنار بیایم خواهر گلم
دوست دارم...
اینترنت و موبایل هم من خودم هم از اول مهر خیلی کمتر وقت میکنم بیام رو اینترنت چون درس ها شروع میشه و خیلی سرم شلوغ میشه...تو هم فکر کنم در حد کامنت گذاشتن و چک کردن وبت بهت اجازه بدن کانکت بشی فقط باید کم کم چت کردن رو کم کنی...
دلم برات تنگ میشه...
شبت خوش خواهری
سلام.
اون روز که گفتم بهش زنگ بزن فقط میخواستم لجت رو در بیارم.هنوز انقدری غرور دارم که بهش زنگ نزنم.
اگه قول ندم چی؟من واسه خواهری توضیح دادم که چرا نمیتونم بهت قول بدم بهش فکر نکنم.
نه بابا.کلا میگیرن ازم.ولی من نمیخوام گوشی رو بدم.مگه من چیکار میکنم با گوشی که میخوان ازم بگیرنش؟
منم همینطور داداشم.
سلام هموطن


ببین تا خواستی ما رو لینک کنی قیامت شد
این اینترنت موبایل من هنوز راه نیفتاده نمیدونم چه مرگش شد یه دفعه
دارمت آجی دارمت
سلام نوشین جون.
آره والا.شانس نداری.
یعنی تو هم رفتنی شدی؟!!




دختر خوفی بودی
دلم... دلم برات...دلم برات تنگ میشه
تا نرفتی بیا یاهو بغلت کنم
برم تا اشکم در نیمده...
عجب رسمیه رسم زمونه قصه ی برگ و باد خزونه.........هی........
معلومه که میام عزیزم.حالا چی شد یاد رفتن من افتادی؟همینجا بغلم کن خب.اها.یادم رفت تو پسری.جلو جمع نمیشه.میام تو یاهو
سلام
اگه قول ندی منم مجبور میشم قول ندم که...
زیر قول های قبلیم نمیزنم ولی...
تو که onشدی.چرا به من نگفتی پس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا دیگه میزنی.
on نشدم...یعنی وارد یاهو نمیشه...ولی کانکت میشه
آره.واسه منم همینطوریه
خو چرا نیمدی پس؟
خیلی بدی
یواشکی میآی،که ما نبینیمت؟
عزیزم یاهو نمیاد.تقصیر من نیست
خانم خواهری سلام
من نمیدونم با این خواهرم باید چه کار کنم...اگه کوچکترین حرفی بزنم می گه بهم بد بینی میگه تو هم مثل دیگران بهم فکر میکنی! شما میگین چه کار کنم؟
تو رو خدا اینجوری نگو.
فکر میکردم به من حق میدی.
خانم خواهری
ازتون خیلی ممنونم که هوای خواهرم رو همیشه دارین
چه فایده تو که بهش گوش نمیدی.اون بنده خدا هی میگه مواظب این یلدا باشین اما تو هی جواب نمیدی.
سلام دوستان
اینقدر دلم گرفته که دوست دارم داد بزنم و خودم رو خالی کنم ...
کلا میگم
اصلا ربطی به خواهرم نداره
اگه این خواهر مهربون رو نداشتم که دیگه هیچی
من که میدونم دلت از چی گرفته.الان فرزان اومد.گفت این داداشت از من طلبکاره مگه؟گفتم شماره اش رو بذاره نذاشته.
دمت گرم فکر کنم حالش گرفته شد اساسی.
داداشی آخه تو که جوابم رو نمیدی.
علی آقا، و علیک السلام،
میدونین چیه، این یلدا خانم ما یه ذره دل نازکه، به شیطنتاش نگاه نکنید، خیلی احساسیه؛ دوس داره شما به عنوان داداشش بهش محبت کنید؛ نه با رفتارتون،خانم ها کلاً دوس دارن از زبان طرف بشنون که دوسشون داره، برا همین خیلی مهمه که به زبان بیارید و 100 البته، چیزی که تو قلبتون هست، چون حسشون قویه،میفهمن چی از ته دل هست چی نیست!
یه چیز دیگه اینه که سعی کنید براش توضیح بدین،چون بعضی موقع ها،به من هم میگه تو به من اعتماد نداری،یا تو مسه بقیه نسبت به من فکر میکنی؛ بعد که براش خوب توضیح میدم (و البته با صبر زیاد، چون خیلی شیطونه باید باهاش اروم باشید و مهربون) متوجه میشه که منظورم اون نبوده که اون فکر میکرده. البته اکثر آدما اینجوری هستن که برداشت منفی میکنن از صحبتا،ولی اگه براشون توضیح بدین سریع میگیرن،بنا بر این اگه یه بار دیگه همچین حرفی بهتون زد،که به من بدبینی، ازش بخواین اروم باشه، بعد خودتون آروم و مهربون(این قسمتش خیلی مهمه،مهربون بودن،دخترا روحشون لطیف تره، باید خیلی با ملایم باهاشون رفتار بشه) براش توضیح میدین که منظورتون چی بوده، و تا زمانی که قانع نشد رهاش نکنید(همیه این مراحل با مهربونیه برادرنه!!)
(اگه میخواین واقعاً مسه یه خواهر باهاش حرف بزنیند، خیلی نرم از کلامات استفاده کنید،و در استفاده کردن اونها دقت کنید، خیلی مهمه، چون ممکنه یه برداشته دیگه از یه حرفتون بشه اگه دقت نشه!!!)
البته به بخشید جسارت کردم ها،چون شما سؤال فرمودین، گفتم چیز هایی رو که خودتون میدونید، دوباره با هم مرور کنیم؛ ویلا میدونم شما خود استادین!
در آخر اینکه با خواهرتون مسه یه گل لطیف و ظریف برخورد کنید، چون مسه یه گل هم شکنندس!
من الله توفیق
یا حق
مییمرم برات خواهری.یادم باشه دیدمت یه ماچچچچت بکنم.بوووووس/
خیلی ماهی.یعنی اینایی که گفتی منم؟
اینا که خیلی آدم مزخرفی شد
سلام خانم خواهری




از راهنمایتون ممنونم...ولی فکر میکنم اکثر مواردی رو که گفتین رعایت کردم ولی این گلی که گفتین با بقیه گل ها فرق میکنه خیلی لطیف تر و شکننده تر از این حرفاست
مثل یک حباب میمونه که کافیه نفس بکشی تا بشکنه !
مگه من بعنوان خواهر باهاش تا حالا صحبت میکردم ؟
گفتین دخترا حسشون خیلی قویه و میفهمن تو قلب طرف چی می گذره...این حرف رو قبول ندارم حد اقل فکر میکنم در مورد خودم و خواهرم .
می خوام برم گل فروشی ببینم همچین گلی داریم که تا جلوش نفس بکشی بشکنه ؟!
خوب پیشاپیش عید فطر مبارک...
به امید اینکه در چنین روزی دیگه شاهد ظلم و ستم و پایمال شده حق مردم و تجاوز به حقوق مردم و تفتیش عقاید و و و نباشیم و کلیه ملت های دنیا طعم آزادی و عدالت و استقلال رو حس کنن .
هم غزه هم لبنان جانم فدای ایران
اونم سلام میده.میگه نخیرم تو هی با یلدا بد صحبت میکنی هی میگی میخوام برم.تازه وقتی هم که یکم فقط یکم باهات شوخی میکنه(مثل قضیه ی سیاوش)زود باهاش قهر میکنی اصلا هم نمیگی اون بهت نیاز داره.
اینا رو خواهری گفتا.
در مورد بند آخرم میگه ظلم کجا بود؟
از طرف مهران
سلام یلدا خانوم
امیدوارم تعطیلات تابستان به شما خوش گذشته باشه
توی درسهاتونم موفق باشین
از طرف سامان
سلام یلدا خانم
براتون آرزوی موفقیت میکنم
از طرف خودم( نوشین)
سلام
چطوری ؟ توپ توپ هستی ؟ خوب پس بریم یه دست فوتبال بزنیم
امیدوارم منو بخشونده باشی که دیر بهت سر زدم خب امخاتو باز کن دیگه .... بخند ... بخند خب حالا شد آفرین
از مصطفی بگم راست راستی خل خل شده چند روز پیش که از مسافرت اومدیم گفت میخواد بره مشهد شب خوابید و صبح غیبش زد ازش خبری نداریم گفتیم شاید برا شما پیام گذاشته باشه
البته نگران نباشی ما به این پت و مت بازیهاش عادت داریم
چون فعلا با مصطفی قهریم به قول یلداجون خداحافظ
راستی عید فطر هم مبارکه
وای چقدر خوشحال شدم شما ۳نفر واسم کامنت گذاشتین.
سلام اقا مهران.ببخشید من یکم قاطی ام الان شما داداش نوشین جونید یا آقا سامان؟
بابا جرا همه به درس ما میچسبن.ول کنین درس رو.
من امیدوارم تو کاراتون موفق باشین.ممنون
به آقا سامان:منم همینطور.
به نوشین جون:سیلااااااام.
بخشوندیدم.شوما هم ببخشی من گاهی با داداش مصطفی تون بد حرفیدم.اوشون کمی عصبی بودن منم بدتر نتیجه رو خودتون بگید.......
راستی من از اول مهر نمیام.فکر نکنم دیگه بتونم جوابتون رو بدم چون زمانی نمونده.
فقط بگم دلم واستون تنگ میشه.سال خوبی داشته باشین مواظب این اقا مصطفی هم باشین یکم خله احتیاج به مراقبت داره.
یا حق
این چه مدلشه دختر تو قرن اینترنت و کامپیوتر یعنی نمیتونی هفته ای یه بار هم یه سر بزنی نکنه راستی راستی داری می ری سربازی خبر نداریم ما آهان میخوای آش پشت پا ندی خانومی راستی مراقب خودت باش خانومی این روزا گرگ زیاده اشتباهی میگیرنت ها
بابا این که دیگه دست من نیست مامانم نمیذاره بیام خب چی کار کنم؟
نه بابا سربازیمو رفتم وگرنه که زن نمیدادن به من.
دستت درد نکنه حالا ما شدیم گوسفند؟دل منم برات تنگ میشه تا من نیستم عروسی نگیرینا.حالا من ادرسم رو میذارم کارت دعوت بفرستی واسم.
آقا من همینجا اعلام میکنم،هرچه از طرف من اون وروجک گفته،کذب محض است !!
،به جای اینکه دخترا قهر کنن شما قهر میکنید؟ 



!!!!!!!!!!!!!!! ما هم برا اینکه خودمون رو از تک و تا نندازیم نمیگیم آخه نامرد مارو سره کار گذاشتی؟؛ اینو نمیگیم، میگیم نه عزیزم شما بفرماین ما میآیم
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ولی جداً میخوام بگم اگه واقعاً یلدا راست میگه، شما دارین بر عکس عمل میکنید
تا اونجایی که یادمه داداشا هوای ابجی هاشون رو دارن،باید برن منت کشی، دخترا که... !!!!!! علی آقا یه تجدید نظر بکنید لطفاً، در همه حال سعی بفرماین دل ابجیتونو به دست بیارید.
من یه چیز بگم ببینید چقدر دوستون داره؛ هر موقع شما میآین بعد من هم هستم، منو ول میکنه که بیاد باشما صحبت کنه، بعد میبینم 30 دقیقه گذشت جواب نداده، میگم یلدا کجا رفتی؟ صاف تو چشام نگا میکنه میگه داداشم امده، دارم باهاش حرف میزنم!!!
میگم خوب دختر خوب بگو...، ببینید از دوست داشتن زیادتون اصلاً یادش میره ما داشتیم باهم حرف میزدیم!!!!
تازه آخرشم که حرفش با شما تموم میشه،میاد میگه خوب خواهری کاری نداری؟ اگه داشتی بیا تو وب
خلاصه اینکه این ابجی یلدای ما همینطور که خودش گفت خیلی خیلی دوستون داره، ولی خوب شاید روش نشه به زبون بیاره،من از کاراش میفهمم!! شما هم سعی بفرماین هی نگین میخوام برم، اگه کار دارین نیاین،ولی اگه میآین با آرامش و صبر و مهربونی باهاش حرف بزنید!
پیشا پیش عید فطر هم بر همه مبارک!
من یه دعا میکنم؛ میگم ایشالا آقا ظهور کنن،که عالم بشه بهشت!
پس اللهم عجل لولیک الفرج
یا حق
دارم ذوق مرگ میشم الان.
کذب هم خودتی.
آره بابا این انقدر لوسه خبر نداری.راست میگه دیگه علی جون تو چرا دل خواهرتو به دست نمیاری؟هان؟
دروغ میگه.من هیچوقت سرکار نمیذارمش(خواهری داشتیم؟)
دارم خجالت میکشم فعلا.
عید سعید......نخیر عید ....اه اسم این سعید که اومد همه چی یادم رفت.چی میخواستم بگم؟
سعیدم رو میخوام؟نه نه.
سعیدجان عیدت مبارک؟نه نه.
بگو دیگه
آها عید سعید فطر بر همگان مبارک.
بوووووس
توووووووو ماشاا... زبون نداری که داری... هنرمند نیستی که هستی... زرنگ و باهوش نیستی که هستی... نمی دونم شاید زورتم زیاد باشه رو نمی کنی...
تا اینجا که ما نظاره گر بودیم!! همه فن حریف بودی...
دلتنگی ِ بیپایان
غروب ساحل را به آرزو نشستهام. آنگاه که بر سر دوراهی به انتظار تک نور ِ سپید امید واهی بستهام حتی آسمان با همه سخاوتش مرا به سخره گرفت. چقدر دلم میگیرد وقتی قناری پریشان و بیحال در دستانم به انتها لبخند میزند. خدای ِ من چرا حالا که انتها را در پس ِ مه میبینم دلم برای زندگی تاریکم تنگ نشده است؟ غروب دریا در پس مه نمایان است. صدای امواج گوشم را نوازش میدهد. و نم ساحل را حس میکنم. ساحلی که با همهی غرورش سالهاست در کنار ِ دریا به انتظار نشسته. ناگهان سال های تلخ انتظار از ذهن تهیام میگذرد و قساوت قلبم که کورسوی امید را در دل دیوانهام بیرحمانه خاموش کرد.
بغض سنگین در گلویم نشسته. تلخ و کشنده ، حس انزجار از لحظههای پر عذاب زندگی تمام وجودم را احاطه کرده. خدایا ببخشایم. اگر تلخ میگویم وجودم تلخ شده، تلختر از قهوهی مادر یا شاید غصهی قناری. غروب تمام شده ، سیاهی محض است. قناری در دستانم تقلا میکند. دستان انتها به سویم دراز است چه ظاهر ملتمسانهای دارد و لبخند فریبندهای. میترسم. قناری را محکم در دستانم جای میدهم. گویا راهی نیست.
چشمانم را میبندم با خودم میگویم بر عبث میپایم که به در کس آید. دستم را دراز میکنم. انتها را لمس میکنم کسی صدایم میزند. چشمانم را باز میکنم. مادر است، یادش افتاده زندهام. پنجره باز است. هنوز صدای امواج در گوشم است و غروب ساحل را در نگاهم و نم ساحل را حس میکنم. در باورم نمیگنجد ساعت ، آینه ، صندلی ، قابهای روی دیوار. اینجا اتاق تنهاییهایم است. کاش تمام می شد. کاش دستان انتها را زودتر گرفته بودم. یاد قناری افتادم و ساحل. نگاهم به کتابهای روی میز افتاد. باورم نمیشود ، باز هم تکرار است.
سیاوش
زبون ندیدی.برو تو یکی ازین کله پاچه ای ها.بگو زبون نشونت بدن مثلا زبون گاو.ماشاا... زبون نیست که توماره.اندازه ی شیش تای قد منه.زبون کجا بود؟خاوب دیدی برادر.
هنر که بله.خطم رو ندیدی حتما یادم بیار نمونه اش رو بذارم همه فیض ببرن.تو ابتدایی که زنگ خط داشتیم دبیرامون همه اش مسخره ام میکردن(منم که مظلوم هیچی نمیگفتم)میگفتن خط تو رو باید قاب گرفت گذاشت تو موزه.
آره باهوشم که هستم.فقط یادم بیار وقتی خواستم خطم رو بذارم کنارش کارنامه ام رو هم بذارم جیگرت حال بیاد.
ولی خداییش زورم زیاده.یعنی به نسبت هیکلم.یه بار داشتم با دوستم که دو برابر من هیکل داشت شوخی میکردیم نمیدونم چی گفت من یکی زدم به شونه اش پرت شد(بدون اغراق گفتم.باور نداری بیا کشتی بگیریم)
میگم این احساس ناراحتیتون به خاطر من که نیست؟وقت نشد معذرت بخوام.ببخشید که ناراحتت کردم.
با این جمله ات خیلی حال کردم:غروب دریا در پس مه نمایان است.
پر از غم بود و البته خلاقیت شاعرانه ی آقا سیاوش.
این چیزایی که راجع به قناری نوشته بودین من رو یاد کسانی انداخت که از کسی رو دوست دارن اما همین محبتشون باعث میشه که اون طرف رو عذاب بدن.
برداشتم ازین متن این بود:
اولش یه جور توصیف غم آلود زندگی یا بهتر بگم توصیف زندگی غم آلود بود.و بعد دل کندن ازین زندگی و انتها.فقط برای چند لحظه و بعد دوباره زندگی دوباره تکرار دوباره اشک ها و صد البته لبخندها.
دوست داشتم تو پایانش زندگی قشنگتر توصیف میشد.منظورم شیرینتره.نمیدونم من رو ببخشید من جای شاگر شما هستم. پایینتر ازونیم که بخوام در مورد این متن اظهار نظر کنم.
میگم آقا سیاوش با این حسابما بریم غازمون رو بچرونیم دیگه؟من همون یه قل دو قل خودم رو بازی کنم بهتر نیست؟اجازه بدین من دیگه ننویسم.بابا مردم گناه دارن.دلتون میاد؟فردا باید خودتون جواب اون بیچاره هایی که وقت گذاشتن و چرت و پرتام رو خودنن بدینا.از ما گفتن بود.
راستی این آقا علی یا به قول خودش(علی تنهاست)همون داداشمه که گفتم.ما گاهی با علی حرفامون رو اینجا میزنیم.
سلام هموطن یلدام
طاعات و عباداتت قبول حق دعات مستجاب سرنوشتت به شادی و خیر

عزیزکم عیدت مبارک
دلها همه بهاران
شد از شمیم باران
مه، رخ نموده امشب
در عید روزه داران
هر کس که در دعایش
یادی کند ز یاران
شیرین تر از عسل باد
کامش به روزگاران
التماس دعا
سلام نونشین جووون.خوفی عزیزم؟کم پیدا شدی؟مگه عید شد؟یعنی ماه رمضون تموم شد؟تازه داشتیم عادت میکردیما.
تو هم همینطور عزیزم
سلام

پرسیده بودی میگن کو ظلم ؟ منم میگم آره ظلم کجایه ؟ مگه ظلم هم اصلا تو این دور و زمونه معنی میده ؟منظورم رو کره مریخ بود اونجا داره ظلم میشه
عید فطر بر همه دوستان و عاشقان مبارک
سلام داداشی.خواهری که گفت اون حرفا رو من زدم از طرف اون که خواهری هم جواب داد کذبه
سلام


اگه میخواستم قهر کنم که اینجا نبودم الان
حتی جرات نکردم تنبیه کنم...مگه نه کمربندم رو آماده کرده بودم
خوبه امشب ماه رو بتونن ببینن...باز هی نگن دیدیم ندیدیم دیدیم ندیدیم دیدیم ندیدیم...آخرش هم فردا ساعت 12 ظهر بگن آره دیشب دیدیم یادمون رفت بگیم...امروز عید بوده به سلامتی
سلام.اگه قهر نبودی وقتی میگفتم داداشی نمیگفتی بله.
نه تو رو خدا میخوای بزن.عجب زمونه ای شده ها.برادر به خواهر رحم نمیکنه.لابد توقه داری منم بگم این بدن ما بزن کبودش کن.
ازینا که بعید نیست.ولی من دوست ندارم فردا عید باشه من هنوز میخوام روزه بگیرم خب.
راستی کامنت خواهری رو ملاحظه فرمودین؟
یلداااااااااااااااااااا، جون خواهری نزاری یه سال بری ،با برف سال بعد بیای؛ دق میکنیم از دوریت...


یلدااااااااااااااااااااااا، گریه میکنما
یلدااااااااااااااااااااااااا، قبل رفتنت یه پست بزار،از اون شیرینا،یادگاری
یلداااااااااااااااااااااااااااا، دووووووووووووستت دارم
خواهریییی اگه برم با چله ی تابستون میام نه برف زمستون
خواهریییییییییی اگه تو گریه کنی منم گریه میکنما
خواهرییییییییییییی امروز میخواستم بذارم گفتم روز آخر بذارم همنین باحالتره.
خواهرییییییییییی من بیشتر
یک چیزی میگین خانم خواهری





مگه وقتی امر میفرماین on شو کی جرات داره نیاد؟
وقتی هم که میای به سلامتی یک نیم ساعت فقط سلام و احوال پرسی طول میکشه
نیم ساعت هم اینی که چطوری شروع کنیم؟
نیم ساعت هم که هی من بگم خواهر گلم نمی خوای درد دلت رو به داداشت بگی ؟
یک ساعت هم ایشون ناز میکنن
خلاصه میبینی شد دو سه ساعت و هنوز هیچی به هیچی یعنی نرفتیم سر اصل مطلب
به به چه خواهر دیکتاتوریم من.خودم یه پا احمدی نجاتم.
بده نگران حالتم؟خواهرای مردم سال به سال از داداششون نمیپرسن میخوای اونجوری باشم.
خب شروع سخته دیگه در عوضش وقتی شروع کنم دیگه ول نمیکنم.
اینی که به من میگی خواهرم نمیخوای.....کمتر از نیم ساعت طول کشید امروز تایم گرفتم فقط ۱۰دقیقه شد.
یک ساعت که کمه داداشی.ببین من یه سال با کیمیا بودم.ازونجایی که ایشون اعصاب نداشتن منم جرات ناز کردن نداشتم اونجا موش میشدم.حالا ماهی دو بارم که باهاش چت کنیم میشه ۲۴بار.هر دفعه هم نیم ساعت باید ناز میکردم که نکردم میشع ۱۲ساعت.حالا شما هم اگه نهایتا ۱۲مرتبه تا شروع سال تحصیلی onبشی من ۱ساعت ناز کنم تازه گذشته رو جبران کردیم.آخه خودت گفتی کمکم میکنی عقده ای نشم سعید نیست(حالا قانع شدی؟)
چقدر تو به این اصل مطلب علاقه داریا.زشته.واست حرف در میارن داداشی.
خوب حالا دیگه زیادی از یلدا تعریف کردم؛ علی آقا بین خودمون باشه، یه ذره زیادی خودشو لوس میکنه!!!
(نه اینو شوخی کردم). ولی کلاً همیشه نباید برا درد و دل بیاد پیشتون،خوب یه وقتایی هم دلش محبت برادرانه میخواد!!! (اگر هم میبینید سلامو احوال پرسی رو کشش میده، شما شروع کنید،بهش محبت کنید! زبان ما انسان ها معجزه میکنه،اگه درست استفاده بشه!)
نه ولی گذشته از شوخی، اگه میبینید میگه on شید،بعد میگین هر کدوم از مراحل نیم ساعت طول میکشه، علی آقا متوجه بشین که فقط دلش میخواسته باهاتون صحبت کنه، درد و دل خاصی نداره، احتمال زیاد دلش براتون تنگ شده بوده، روش نشده بگه، گفته درد و دل داره، در اینجور مواقع شما باید وارد فاز داداش بودن بشین،و محبت های برادرنه، هی بهش نگین خوب درد و دل کن، به صورت داداشی باهاش صحبت کنید(اگه بلد نیستین،تشیف بیارین یه کلاس 2 ساعت ردیف میشه ایشالا!، نه ولی گذشته از شوخی ،یه ذره قربون صدقه اینجا ها کار سازه)
خلاصه اینکه اون مواقع که حرف نمیزنه یا دلش براتون تنگ شده،میخواد باهاتون صحبت کنه، یا مرض داره،میخواد مردم ازری کنه
یا حسین!
تو نمیتونی ۲دیقه تعریف کامل کنی؟تا ژست میگیرمو خودم رو لوس میکنم و مغرور میشم باز میبینم یه چیز بر علیه من گفتی.
اخ میگم بیا اصلا تو بجای من حرف بزن./ببین با همین یه وجب قدش(!)چه خوب کارای من رو ترجمه میکنه.
این تیکه های محبت برادرانه رو هم خوب اومدی عزیزم.
بووووس
یه چیز دیگه، در این مدت من یه چیز فهمیدم، اونم اینکه یلدا خیلی خیلی با محبت و مهربون هست، و مهربونی رو دوس داره، دوس داره بهش محبت بشه،یعنی همه اینجورین ولی یلدا یه فرق داره اونم اینکه غرورش نمیزاره(یا همون حیا ی خاص خانم ها) به صورت علنی بگه، تا اونجایی هم که من میدونم،یلدا با پسر های دیگه اینجوری که با شما صحبت میکنه نمیکنه، کلاً با بقیه به قول خودش دعوا میکنه! و بقول من کل کل؛ ولی شما رو دوست داره،مثله داداش، ولی خوب همون بحث حیا ست که گفتم، روش نمیشه یا نمیخواد به صورت علنی بیان کنه، شما اینو هم در نظر داشته باشین؛ یه کاری کنید حس خواهر بودنتون واقعاً بهش دست بده که راحت باهاتون دردو دل کنه.
(عذر میخوام که اینو میگم،ولی علی آقا، اگه شما پسر عموش نبودین و خوب نبودین،به عنوان یه دوست بشدت از این کار نهی یش میکردم و توصیه اکیدا میکردم از این کار دوری کنه، چون خودتون میدونید،خیلی سخته آدم به کسی اعتماد کنه و سفره دلشو براش باز کنه، پس سعی کنید اعتمادشو جلب کنید، و اگه جلب کردید، کاری نکنید که بهتون بی اعتماد بشه، چون جبران کردنش سخته و بعضی موقع ها غیر ممکن!!!)
یا مهدی !
به به.من امروز چقدر موج مثبت گرفتم.حالا این حرفا رو تو روم نگی پشتم بری بهش بگی همه اش دروغ بود اینا رو گفتم خودش رو نکشه.ها؟
خب تو بگو آدم میتونه بره به یکی بگه به من محبت کن؟
برم جواب علی رو بخونم.بینم از پس تو برمیاد.
سلام


نگین خودشو لوس میکنه که باز خودش رو لوس میکنه او قهر میکنه
دو ساعت قربون صدقه رفتن و ناز کشیدن و ... کمه ؟
شوخی کردم...من خیلی هم خواهرم رو دوست دارم...دلم همیشه براش تنگ میشه...در بست هم در خدمتشم...آدم مگه خواهر به این مهربونی و گلی رو تنه میزاره؟...به قول شما مثل گل نازکه و شکننده...خوب منم نهایت سعی ام رو میکنم که این گل شکننده یک وقت نشکنه...
سلام.دلم نمیاد قهر کنم.باور کن راست میگم.من تا حالا نتونستم با کسی بیشتر از ۳روز قهر باشم فقط به جز یه مورد که ۱سال و نیم طول کشید......
این سوال رو من به دلیل همون حیایی که خواهری گفت جواب نمیدم.
ممنون داداشی.واقعا ازت ممنونم.خیلی خوبی.من کم آوردم.تسلیم
یک حرف رو جا انداختم
آدم مگه خواهر به این مهربونی و گلی رو می تونه
( تنها) بزاره؟
الان میخواستم بگم بهت.کلی خندیدم سر همین کلمه
خوب، توصیه های خواهرانه مارو به کار ببندین
،ایشالا موفق میشین.
آره.بهش بگو اینا الکی نبود.باید عملی بشه
داره رکورد میشکنه...منظورم 82 تا پسته...
چه احساسی داری الان خواهری؟ هنوزم میگی چرا برام کامنت نمیزارین؟
الان من دارم ذوق مرگ میشوم.
عید داداشم هم مبارک
بابا چرا بحث رو عوض میکنی داشتم به خودم امیدوار میشدم.یکم دیگه هم حرف بزنین
راستی رکورد هنوز شکسته نشده فعلا برابرن
علی آقا، اگه یلدا بره فک نکنم منم دیگه بیام اینجا،میخواستم الان ازتون حلالیت بطلبم، اگه خدایی نخواسته چیزی گفتم یا جسارتی کردم خدمتتون، پوزش میطلبم. ایشالا همیشه موفق باشین و به دنبال کمال.
حلالمون کنید،مخصوصاً که سید هم هستید دیگه مارو خیلی دعا بفرماین.
یا حق
اخه عزیز من الان زود نیست واسه این حرفا؟من هنوز هستم.چرا خداحافظی میکنی؟
در ضمن تو هیچ جسارتی به کسی نکردی.فقط این آخری یکم به نفع من حرف زدی که کلا مدیون خودت کردی ما رو.
نمیخوای بازم نصیحتش کنی؟داشتی خوب میگفتیا
سلام خانم خواهری
کدوم جسارت؟این چه حرفیه که میزنین ؟ خواهش میکنم این طوری نگین که ناراحت میشم...
من خیلی ازتون ممنونم که هوای خواهر گلم و دوست مهربونتون رو دارین همیشه...
من همه دوستان رو همیشه دعا میکنم شما هم دعا رو فراموش نکنین...
مخصوصا برا خواهرم دعا میکنم که تو زندگیش همیشه موفق باشه و باروحیه و توکل به خدا بتونه همه مشکلات رو پشت سر بزاره...براش دعا میکنم که به تمام خواسته های دلش و به آرزوهاش برسه...
اگر هم دیگه نیاد اینجا من که همیشه بیادشم و دوسش دارم و براش دعا میکنم. فکر کنم شما هم همچین احساسی نسبت بهش داشته باشین آره ؟
من همیشه خدا رو شکر میکنم که همچین خواهر مهربونی بهم هدیه داده
شما هم اگه من اگه حرفی زدم که ناراحتتون کردم یا بی احترامی بهتون کردم من رو ببخشید خانم خواهری...
عید فطر آمد و ماه رمضان برفت...
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن برفت...
عید فطر بر همه دوستان مبارک
سلام.منم بهش گفتم این کلا فکر میکنه به همه جسارت کرده.
از هردوتون خیلی ممنونم.
منم خدا رو شکر میکنم که همچین داداش خوب و صبوری به من داده.
هو الکریم،
تا بنا گوش باز نشه؛ برات دعا میکنم یک همسر خوب خدا بهت بده که قدرتو بدونه و دوست داشته باشه و تو رو از عشق سیر آب کنه)
!!
ماه خوب رمضان هم رفت؟!!!!
خدایا ماه رمضان گذشت، تو از ما نمیگذری؟ میدونم تو خیلی کریم تر از این حرفایی، قبل از اینکه ما بگیم مارو بخشیدی؛ ولی خدا جون، میشه یه توفیق بدیکه دیگه خلاف رضای شما عمل نکنیم،میشه؟
یلدا جان،من هم برات آرزوی خوشبختی دارم، دعا میکنم در درس هات موفق باشی، در کار هات همیشه به یاده خدا باشی و هزار آرزوی خوبه دیگه که از ته قلب برات دارم (اینو تو پرانتز میگم که یه وقت نیشت
یه ذره هم نصیحت خواهرانه:(چون خواهر کوچولویه خودمی،ویلا من هیچ کس رو نصیحت نمیکنم،یعنی جسارت نمیکنم که بخوام نصیحت کنم)
عزیزم همیشه راهی رو انتخاب کن که مورد رضای خدا باشه،دنبال اون چیزی نباش که خودت دوست داری، همیشه سعی کن دوست داشتن خدا بر دوست داشتن خودت مقدم باشه.
یه چیز دیگه،اونم اینکه همیشه سعی کن به حرف پدر و مادرت گوش بدی،چون اونا خیر و صلاحتو میخوان،این رو هم بدون که گره خیلی از کار ها به دعا ی پدر مادرت باز میشه، پس سعی کن هیچ وقت دلشونو نشکنی
-----------
یلدا یه توصیه، میگم بیا پستت رو الان بزار،که لااقل بتونی کامنت هاشو قبل شهید شدنت بخونی
عید همگی مبارک!
یا حق
ای بابا دلم گرفت شماها چرا اینجوری میکنین؟هی خداحافظی میکنن.بابا من هنوز هستم.یه بار دیگه ازین حرفا بزنی من میدونم و تو.
یلدا بیا یه 7،8 تا پست پشت سره هم بزن،ما تا آخر سال ماهی یه دونه بخونیم!
چطوره؟ اینجوری دلمون کمتر تنگ میشه!
اتفاقا همین امروز داشتم به اینی که گفتی فکر میکردم.راستی فهمیدی اول مهر احتمالا عقب افتاده؟شده ۴مهر
اوووووووووووووووووو ماشاللا کانترت هم که بالا رفته مبارکه عزیزم.
مرسی که تولد ما رو اینجا تبریک گفتی دوست جون. این می می هم از اون شوهر ندیده هاستا

عروسیت هم مبارک
راست میگی بعضی دخترا خیلی بغلین
آره عزیزم از سایه ی شماست اگه با تو آشنا نمیشدم که خیلی ازینایی که الان اینجاان رو نداشتم.
نیست حالا ما دوتا ۵ ۶ تا شوهر دیدیم.
ممنونم عزیزم الان دیگه باید بابا شدنم رو تبریک بگی.
یلدا اگه حتی تو دیگه دوسم نداشته باشی
،من همیشه به یادت خواهم بود، خاطرات خوبی ازت دارم.

دوستت دارم تا ابد
خدانگهدار...
یه بار دیگه خداحافظی کنی من میدونم و تو.بابا من هنوز هستم.ای خدااااااااا
فقط امدم بگم یلدا هر خوبی و بدی از من دیدی حلالم کن، تورو مثل خواهرم دوست دارم و خواهم داشت.
یا حق
اخه تو چرا اینجوری شدی؟عزیز دلم من که معذرت خواستم.اصلا اینجا جلو همه میگم ببخشید که دیر جوابت رو میدم.دیگه تکرار نمیشه.قول میدم.
آخه من نمیدونستم ناراحت میشی.من فکر میکردم برات فرقی نمیکنه من باهات حرف بزنم یا نه.
اما حرفای امروزت راجع به اینکه حالا دورم شلوغ شده.ببین اگه هزار نفر دورم رو بگیرن فرقی نمیکنه من بازم بهت نیاز دارم چون تو برام از خدا و مهربونیاش میگی ازین که دوسم داره ازینکهتنهام نمیذاره ازینکه......
خواهری اینطوری حرف میزنی دل وروجک میگیره.
اصلا بیا مثل اولا بگو شیطون اگه صدام در اومد(ولی همون وروجک بهتره))
سلام خواهر گلم

خوبی؟ خوشی؟سر خوشی؟
فقط 5 دقیقه طول میکشه که صفحه رو پایین بدم تا بتونم کامنت بزارم
عید فطر مجددا مبارک!!!
خانم خواهری اینطوری نگین ؟ کجا حالا ؟ یلدا هفته ای یک پست رو که میتونه بزاره نمیتونه ؟
اگه تونست که خداحافظی نداره...
سلام داداشی.سرخوش به معنای واقعی(به قول داییم معلوم نیست تو غذای من چی زدن که اینجوری بالا پایین میپرم)
خوبه دیگه وقتت پر مشه.تا اون موقع هم فکر میکنی چی بگی ذوق بزنم.
دستت درد نکنه.مگه تو به این بفهمونی که تا اول مهر که ۴مهره کلی مونده تازه بعدش هم بازم میام نیومدم تو رو میفرستم بیای حرفایی که میخوام رو به خواهری و بقیه بگی..
سلام دوستان



من همینجا رسما جلوی همه شما از خواهرم عذر خواهی میکنم...چند بار باهاش بد صحبت کردم...ناراحتش کردم...
امیدوارم من رو ببخشه...
من که هیچ گله و شکایتی ازش ندارم چون کاری نکرده که گله داشته باشم؟!؟
خواهر به این خوبی و مهربونی...
وای خدا بیا من رو بکش راحت کن.
بابا چرا مثل این سرظانی ها باهام حرف میزنین؟راستش رو بگین چند روز وقت دارم؟؟یعنی عمر من انقدر کوتاه بود.
سر خاکم زیاد بیاین ها.
hello



ببینیم تا اول مهر رکورد صد تا پست میشکنه یا نه ؟ خانم خواهری کمک کنین...
تا 100 نشه بازی نشه
خوش به حال خواهرم که این همه همه به یادشن...
خوش به حالش که از اول مهر میره دوباره مدرسه دوستاش رو میبینه...درس که تعطیله ولی حد اقل دوستاش رو که میتونه ببینه...
دوسته حقیقی کجا دوست مجازی و اینترنتی کجا...احتمالا ما دیگه ازین به بعد باید
جمع کنیم بریم
چرا خارجکی حرف میزنی؟این هولو که میگی چی هست حالا؟خوردنیه؟فحش نباشه یه وقت.
با این حال خواهری که ما دیدیم از ۹۰ بیشتر نمیشه.
خوش به حال خواهرت که همچین داداشی داره و یه خواهر مهربون باخ دا هم داره که افعلا stand byشده.
اتفاقا پست آخرم رو میخوام راجع به مین به قول شما دوستای مجازیم بنویسم.
شما هرجا برین ما آویزونتیم داداش.بدون خواهر کجا میخوای بری؟
بخشیدی؟حالا بوس بده تا بریم سر اصل مطلب.
زنم میشی؟
یلدا جونم اومدم ببخشید قبلش یه کاری داشتم نمیتونستم بیام . یلدا من دلم واست خیلی تنگ میشه
شوهر ادم که جا نمیذازه بره تو دیگه نوبرشیااااااااا
اولا ما هنوز نامزدیم.
دوما تو که میدونی اگه بفهمم ناراحت شدی چیکارت میکنم.پس خودت با زبنو خوش بیا اون قولی که گفتم رو بده.
کیانا جون عزیز دلم دوست ندارم وقتی اینترنت رو ازم گرفتن تو به خاطر اینکه کنارت نیستم ناراحت باشی.
به قول داداشم ندیدن دلیل بر نبودن نیست.
کیانا خودت که میدونی وقتی میفهمم گریه کردی چقدر عصبانی میشم خب اگه دوستم داری وقتی نیستم هم به حرفام گوش بده و یادت باشه که من از ناراحتیت ناراحت میشم.
البته از اول مهر تو هم درس داری کمتر میای دیگه.میگم هروقت داشتین فلسفه میخوندین یاد من بیفت و جای من رو هم خالی کن.خیلی کتاب فلسفه تون باحال بود.منم میخوام با شما شروع کنم و کتاب منظقتون رو هم بخونم.تو یه سایت نوشته بود پیش نیاز رشته ی حقوقه.
من گفتم باهات قهر بودم که بخوام حالا اشتی کنم!!!
من گفتم تو دیگه سرت شلوغ شده،دیگه وقت به ما نمیرسه، من گفتم میرم ،هر موقع به من نیاز پیدا کردی میام! همین!
خب حالا بهت نیاز دارم.جواب بده دیگه.
نمیخوای بوس بدی بگو خوب.
یلدا من این قولو به شرطی بهت میدم که تو هم اون قولی رو که گفتم بهم بدی
در ضمن تو هم نباید دیگه ناراحت بشی و اینقدر گریه کنی که از حال بری فهمیدی ؟ قول بده ؟
اره منم درسام زیاده تو واسه چی میخوایی منطق بخونی ؟؟؟؟؟
قول میدم در غیاب تو زن نگیرم.خوبه؟
آخه خیلی بی منطقم.
من که توضیح دادم به خاطر اینکه واسه حقوق لازمه.
سلام خانم خواهری


خواستم گربه رو دم حجله بکشم ولی حواسم نبود که اون همسر آدمه که باید اون کارو باهش بکنی که یک وقت بعدا شیر نشه
مگه نه خواهر مثل خرگوش میمونه که همش باید ازش مراقبت کنی و نازش رو بکشی و بهش هویج بدی
دکشتی.بیچاره گربه هه.
دیوونه.کلی خندیدم.
یادت رفته بود که خواهر برادر از اول با هم اند؟از وقتی من به دنیا اومدم داداشم بوده.
عجب تشبیهی حالا چرا خرگوش؟
این هویج استعاره از چیه؟همون کتک؟
علی آقا من متوجه منظورتون نشدم،چی فرمودین؟!!!
بابا شمخی کردم بخندیم
هویچ کجاش به کتک زدن میخوره؟
خرگوش! یک چیزی نوشتم حالا بی خیال
چرا دیگه الان جلو خواهری نمیگی بعد میای به خودم میگی منظورت کتکه
جالب بود.ولی به جالبی اون بحث هاتون نبود.
سلام
چطوری ؟
ببین قبلا هم عرضیدم که مهران و سامان برادرن
آقا مصطفی هم داداش هر سه تامونه منتها یه نمه شیرین میزنه نمونه ش همین دیشب مسیج داده ساعت حدودا دو و نیم نصف شب برای تبریک عید فطر بعدشم نوشته گفتم این موقع مسیج بدم که بتونید برا نماز صبح بیدار باشید فکرشو بکن تا اذان صبح چند ساعت مونده بود
اما خدائیش دوست داشتنیه
چند تا دلیل خوب هم وجود داره که اولیش بی کینه بودنشه
یلدا جون واقعا دیگه نمیای وب
دلمون برات تنگ میشه
راستی چرا ایمیل نداری؟ یه چیزایی شاید خصوصی خواستیم بهم بگیم توی وبلاگ که نمیشه
بهر حال برات آرزوی موفقیت میکنیم
سلام عزیزم.خوبم.شما چطورین؟آقا مهران خوبن؟آقا سامان و مصطفی خان چطورن؟
خوش بحال این آقا مصطفی که انقدر خواهر برادر خوب و مهربون داره.یادم باشه بهشون تبریک بگم به خاطر داشتن شما.
این از بچگیش همینجوری بود.شما اون موقع ها نبودین من یادمه.از همون موقع مشکل داشت.دکترا هم نتونستن واسش کاری بکنن.
گاهی میام اما فکر نکنم ماهی یه بار بیشتر بشه.
ایمیلم رو قبلا به مصطفی خان دادم اما ایشون مثل اینکه کاری براشون پیش اومد دیگه وقت نشد ایمیلشون رو به من بدن.البته اون ایمیل قبلیم رو داداشم بست.الان با این کار میکنم.
yaldayalda7777@yahoo.com
من در خدمتم.
منم همینطور هم واسه شما و هم خانواده ی محترمتون.
نه یلدا یه قول دیگه باید بدی بهم
خودتو نزن به اون راه گرهی میکنما
تو مگه رشتت ریاضی نیست ؟؟
یلدا مگه تو میخوایی حقوق بخونی؟
قولی که باید به من بدی رو بده بعد من قول میدم زووووووووووووووووووووووووووووووووودددد.
قول دادم که زن نگیرم حالا اگه دوست نداری باشه میگیرم این که گریه نداره یه بوس بده بیاد.آاه. بووووووووووس
آره خب از ریاضی میرم تا پارسال شناور بوده.