دیشب داشتم واسه خواهرم توضیح میدادم که حوصله ی نوشتن پست عید ندارم.میگه خب ننویس.میگم وبلاگ نویسی یه قانونای نانوشته ای داره.مثلا کسی که وبلاگ داره باید مناسبت های خاص رو یه پست شاید غیر خاص بنویسه.
من که هرچی چوب کبریت گذاشتم تو چشام صورتمو آب زدم ساعت۲خوابم برد.گویا دیشب نیمی از مردم مثل من بودن.انگار نه انگار خبری هست.
فال حافظمو تازه الان گرفتم(مرسی پریا که یادم آوردی با وبت):
در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت عین آتش شدازین غیرت و بر آدم زد
عقل میخواست کزآن شعله چراغ افروزد برق غیرت بدرخشید وجهان برهم زد
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز دست غیب آمد و برسینه ی نامحرم زد
دیگران قرعه ی قسمت همه بر عیش زدند دل غمدیده ی ما بود که هم برغم زد
جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت دست درحلقه ی آن زلف خم اندر خم زد
حافظ آن روز طرب نامه ی عشق تو نوشت
که قلم بر سر اسباب دل خرم زد
حالا خواهرم میپرسه یلدا خبریه؟میگم آره فکر کنم یکی عاشقم شده.شایدم چندتا.
اینم عکس معشوق من!!!!حالا هرچی بدون پسوند باپسوند اینوری اونوری میزنم دریغ از۱پیرهن رکابی.همه شون لختن چرا؟؟؟؟؟؟؟منم که عاشق......(فیلم قلب یخی اونجا که ناز خاتون تظاهرمیکنه برزوخانو دوست داره قیافه شو دیدین؟تو عروسی لعبت؟دقیقا اون شکلی شدم وقتی این خوشتیپو دیدم)
بچه ها عکسو بعد میذارم.بلد نیستم خب