hamvatan

hame chi az eshgh ta siasat

hamvatan

hame chi az eshgh ta siasat

مقدمه: چیزایی که با رنگی نوشتم تو ذهنم بوده که به دلیل بعضی مسائل اخلاقی نتونستم بلند بگم. -------------------------------------------------------------------------------- وقتی مامان از بیرون اومد گفت:یلدا میدونستی می می عروس شده؟ ـ چی؟عروس شده؟عمرا.چه کاریه؟ کلی استدلال واسه مامان آوردم که بابا شایعه بوده که این خاله زنک ها واسه بچه ی مردم ساختن.و بالاخره قرار شد زنگ بزنم و از خودش بپرسم. همینطور که شماره میگرفتم میخندیدم.می می کجا و شوهر کجا؟می می از منم کوچیکتره(۱سال)عجب نامردین اینایی که واسش شایعه ساختن. 

 ـ الو.سلام می می جون.چطوری ؟خوبی ؟چی کار میکنی؟چه خبرا؟همه خوبن؟(من کلا این شکلی سلام احوالپرسی میکنم.یه جا همه ی سوالا رو میپرسم/)  

ـ سلام.مرسی خوبم.تو خوبی 

؟ ـ چه خبرا؟  

- خبر نداری؟ 

 ـ نه.چی؟فکر کنم میخواد بگه شوهر کردم

 ـ واقعا خبر نداری؟  

ـ نه.چی رو؟مدرک بازیگریتو گرفتی؟استخدام شدی؟فیلم جدید بازی میکنی؟مجری شدی.؟کلاس میری؟ ـ 

 نه.نه.ازدواج کردم(و از ته دل میخنده)  

ـوای خاک عالم.چه بی حیا.به چی میخندی بی چشم و رو؟شوخی میکنی؟  

- نه.چرا شوخی کنم.خیلی هم جدی ام.شوهر کردم. 

 - تسلیت میگم.تبریک میگم.  

- یلدا انقدر خوبه.  

- ها؟ 

 - میگم انقدر خوبه.تو هم شوهر کن. 

 - بخند.بخند که به زودی دوران خندیدنت به پایان میرسه.هنوز نمیدونه بیچاره شده.یدونه شوهر کردی؟  

- (میخنده)پس چندتا؟همین یکیشم گیر نمیاد.  

- یکی که فایده نداره.تکراری میشه.آدم حوصله اش سر میره. 

 - من ازدواج کردم تو منحرف شدی؟  

- این یعنی چی؟نه جدی میگم حوصله ات سر میره ها.  خب حالا این پسره چه شکلی هست؟خوشتیپه؟خوشگله؟مدرکش چیه؟شغلش چیه؟ 

 ـ آره.دوسش دارم(و ذوق میکنه) 

 - دخترهم دخترای قدیم .دوسش دارم.اه چه لوس.خب به سلامتی. 

 - یلدا الان خوهار شوهرم اینجا نشسته.داره میخنده.اومدن اینجا من خواهرشوهر و برادر شوهرم رو نگه داشتم.  

- چی کار کردی؟خجالت نکشیدی؟ 

 - (میخنده)خواهر شوهرم رو نگه داشتم.  

- سخت نیست اینجوری حرف میزنی؟  

- نه.الان بامزه بازیم گل کرده.  

- خواهر شوهر.برادر شوهر.خواهر شوهر.وای خدا.چه مسخره.خب شوهرت خوبه؟  

- (میخنده) 

 ـمی می من نمیتونم اینجوری صحبت کنم.آقاتون خوبن؟بچه ها چطورن؟  

- شوهرمم خوبه.بچه نداریم.  

- وای می می.یعنی تو هم قاطی مرغا شدی؟به جرگه ی متاهلین پیوستی؟  

- نه هنوز مرغ نشدم.  

- وای خدا.چه بی حیا.بهتره گوشام رو بگیرم.میگم یعنی می می پر؟می می ما هم رفت؟  

- نه.هنوز که نه. انقدر خوبه. 

 - طفلک بچه خل شده. حالا یه چند بار که کتکت زد میفهمی خوبه یا نه.بالاخره که عقد کردین تموم شد رفت. بابا تو که هنوز دهنت بوی شیر میده.چی شد یهو؟(کم کم میرم تو اتاق تا صدام بیرون نره) 

 - خودمونم نفهمیدیم.یهو دیدم عروس شدم.تو ویاسی هم یه فکری بکنین واسه خودتون.میترشین ها. 

 ـ تا ترشیدگی راه زیاده.ما میخوایم درسمون رو بخونیم.یعنی یاسمن میخواد درسش رو بخونه منم میخوام زندگیم رو بکنم.واسه همین ازدواج نمیکنم.تا ۲۳که عمرا. 

 - منم هفته ی قبل عروسیم عین این حرف رو به عموم گفتم. 

 - تا هفته ی دیگه چند ساله میشم؟نه هنوز زوده. من که عمرا ازدواج کنم.مگه خرم؟  

- میام اغفالت میکنم ها.  

- من اغفال نمیشم. 

 - چرا.میشی 

. - قطع میکنما. 

 - سرت رو بیار جلو 

 - میخوای ماچم کنی؟بیا.  

- دستم رو کشیدم رو سرت.برو که دیگه کارت تمومه.  

- من به این چیزا اعتقاد ندارم.وای اگه راست باشه چی؟مامان.کمک

 ـ یلدا انقدر بامزه است.وقتی داشتن خطبه رو میخوندن من زیر چادر میخندیدم. 

 - همینه دیگه تو وقت عروسک بازیت بود .چه عروس شادی. یعنی می می داره میره؟  

- می می رفت دیگه.عروس شد رفت.  

- خب بالاخره هنوز عقد اونجوری که نکردین.  

-(میخنده)عقد اونجوری یعنی چجوری؟ 

 - بابا تو هم فکرت منحرفه ها.منظورم جشنه.  

- آها.من که هنوز مرغ نشدم.  

- بالاخره که میشی. 

 - وای.نگو دلم میگیره. 

 - آخی.بیچاره شوورش.نازییییی.  

- خب ایشاا.. کی میرین خونه تون؟  

- بعد از کنکورم. 

 -یعنی ۳سال نامزدین؟ 

 - (باز ذوق کرد)آره. 

 - اینکه خودش یه عمره.چه خوب 

 - گفتی چند سالشه؟ 

 - ۲۳.منم۱۶. 

 - یعنی ۷سال بزرگتره؟ 

 - آره.میگن اختلاف سنی باید بین ۳تا ۷باشه که ۷ بهترینشه.  

- انگار در مورد باباش حرف میزنه.۷سال.مگه میخواد عصای دست دوران پیریش باشه که رفتته با یه پیر مرد ازدواجیده؟آره منم شنیدم.چه جالب.  

- خب یلدا من برم.شوهرم اومد. 

 - اه.چه شوهر خاله زنکی.برو عزیزم. 

 - بعدا بهت زنگ میزنم.کاری نداری؟  

- به همین خیال باش.عمرا بذاره به دوستات زنگ بزنی

 و خداحافظی کردیم. بچه ها واسش دعا کنین.من که دلم خیلی براش میسوزه.مدرسه ی نمونه قبول شد اما راه ندادنش.حالا مجبوره بره یکی ازین مدرسه های.....(منظورم اون دسته از مدرسه هاییه که با سالن مد فرق چندانی نداره) خوب شد اقاشون اومد.میترسم من رو هم اغفال میکرد پی نوشت:این نوشته در قالب مسخره بازی بود و به قشر خاصی نخواستیم توهین کنیم.شما به دل نگیر.ازون چرت و پرتای مخصوص خودم بود. باورم نمیشه چند وقت دیگه میخوام برم عروسیش.خدا عاقبت همه مون رو ختم به خیر کنه.

نظرات 53 + ارسال نظر
سیمین دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:24 ب.ظ http://Blackmight.blogsky.com

سلام
وبلاگتو یهویی پیدا کردم.از طرز نوشتنت خوشم اومدم.یه حس خوبی داره نوشته هات
موفق باشی یلدا خانوم
به منم سر بزن خوشحال می شمم

سلام.منم کامنتت رو یهویی دیدم.ممنونم.
.تو هم همینطور

Khahari دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:25 ب.ظ

!!!!!!!!!!!!!!!!
maaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa

این صدای گاو مش حسن بود؟مگه دم در تابلوی ورود احیوانات اکیدا ممنوع رو ندیدی؟بابا چرا حیوونای خونگیتون رو میارین اینجا.خودت بیا قدمت روی چشم اما گاوت رو بذار بعد بیا تو

Khahari دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:25 ب.ظ

ey bichare,natorshi ye vaght
maaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa

ممن رو میگی؟نه عزیزم.تا امثال شما هستن ما حالا حالا ها تو صفیم.

Khahari دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:26 ب.ظ

man khejalat keshidam .
maaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa

Khahari دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:26 ب.ظ

awwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwwww
bad baham miran park tab sorsore?!!!!!

نه بابا گفتم که پسره وسه خودش یه پا پیر مرده.می می شوورش رو میبره خانه ی سالمندان خودش میره پارک تاب سرسره

فائزه جیگر دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:48 ب.ظ http://www.bermo0da.blogfa.com

سلام یلدایی
وبلاگت خیلی قشنگ بود .
هر چند که یه جاهایی هیچی از نوشته هات نفهمیدم . موفق باشی

سلام فایزه جون.ازین ورا؟
ممنون.احتمالا همون جاهایی بوده که خودم هم چیزی ازش نفهمدیم

علی تنهاست سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:57 ق.ظ

واقعا تسلیت میگم

این سن و سال و چه به این سوسول بازی ها

جرات داری به خودش بگو.
آره.دختره که هنوز داره خاله خاله بازی میکنه.پسره هم که یه پاش لب گوره.نمیدونم اینا چیشون به هم میاد.

علی تنهاست سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:02 ق.ظ

جو گیر شدن و یک تصمیمی گرفتن از روی جوونی و جهالت

براشون آرزوی خوشبختی میکنم...

مگه پیرمردها هم جوگیر میشن و از رو جوونی جهالت میکنن؟
منم همینطور.مرسی

رها از جزیره سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:06 ق.ظ http://www.jazirehieraha.blogfa.com

ازدواج اینقدرها هم که فکر می کنی بد نیستاااااااا
درسته که اون بیش از حد هوووووول تشریف داشتن اما دیگه اینقده هم بد نیست که شرح دادی.
دلم واسه پسره می سوزه که باید بچه بزرگ کنه
یلدا خانوممممممممممم چرا اون ورا نمیای؟ نکنه رهای پیوندهات و یادت رفت؟

سلام عسیسم.اتفاقا ازونی که فکر میکنم بدتره.اما خب باید قبول کرد که این ترس بیشتر مال سن کممه.حالا مگه شما میخوای دور از جون ازدواج کنی؟
دلم واسه دختره میسوزه که باید مواظب یه پیرمرد باشه.
نه عزیزم.فرصت نکردم.آخه نتم شده روزی ۱ساعت و نیم.تا چشم وا میکنم میبینم تموم شده.

مصطفی سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:31 ب.ظ

سلام
حالت خوبه؟
روزه و نماز قبول
التماس دعا
راستی سامان و مهران برادرن و بهترین دوستای من هستن نوشین همسر سامانه و مهران مث من هنوز ازدواج نکرده اما نامزد داره اسم نامزدش هم الهامه
مادر منم به رحمت خدا رفته و پدر من هم روز چهلم مادرم فوت کرد
یه برادر داشتم که کاش نداشتم
بعد از فوت پدرم تا دوستی با مهران و سامان تنها بودم
حوصله ی فامیل رو هم نداشتم یا ترحم میکردند یا فخر فروشی
اما بعد از آشنایی با مهران و سامان احساس میکنم خدا دو برادر و دو زن داداش یا بهتر بگم دو خواهر از آسمون برای من فرستاده
الان سامان و نوشین رفتن مسافرت ... گوشی هر دوشون هم مطابق معمول روی پیغام گیره
درضمن خودم دارم برات مطلب مینویسم
مهران هم مطابق معمول پای تلفن خوابش برده مطمئن هستم وقتی که بیدار شد دوباره شماره ی الهام رو میگیره
امشب توی مجلس قرآن خوانی برات دعا میکنم تو هم برای من دعا کن
من دعا میکنم خدا یه شوهر خوب نسیبت کنه
تو هم دعا کن من زودتر خوب بشم و برم سر درسهام که خیلی عقبم
فعلا بای

سلام.ممنون.روزه نماز شما هم قبول.
خدا خیرتون بده.این نوشین جان که هیچی به ما نگفت.ما هم با اجزه تون هزار تا فکر ناجوور کردیم.فقط یه سوال.شما میگین مثل آقا مهرانین.یعنی نامزد دارین؟من تا این شیرینی عروسی رو از شما نگیرم نمیشینم سر جام.
متاسفم.خدا بیامرزتشون.چرا میگین کاش داداش نداشتین؟البته اگه خواستین جواب بدین.
پس یادمون باشه این نوشین خانوم رو دیدیم یه تشکر درست حسابی بکنیم که هوای آقا مصطفی رو داره.من که فقط یه دونه داداش دارم.
خوشحالم که کامنت خودتونه.آخی.نازی.نامزدن دیگه.اسمش روشه.نامزد.اگه اینجوری نباشه که نمیشه نامزد.میشه نامرد.
این هم دعا بود در حق یه نوجوونه۱۶ساله؟نفرینم میکنین؟پست آخرم رو نخوندین مگه؟
حتام دعا میکنم.خدا خودش کمکتون کنه به درسا برسین.ما هم هرکمیکی از دستمون بربیاد دریغ نمیکنیم.
امیدوارم زود زود خوب شین و بازهم مثل سابق ازون کامنتای پر از خشم برادرانه بذارین.
یا حق

مصطفی سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:33 ب.ظ

ببخشید
نصیب با (صاد) نوشته میشه
من با سین نوشتم

علی تنهاست سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:29 ب.ظ

پست جدید بزار

یک کم از برادرت بگو

میگم مثل اینکه خیلی بهش علاقه مند شدیا.همچین مالی هم نیست

علی تنهاست چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:42 ق.ظ

غضنفر هی نگاه به گوشیش میکرده و میخندیده ، بهش میگن اس ام اس اومده ؟ میگه آره ، میگن چیه ؟ میگه یکی هی اس ام اس میده Low Battery !!!

اگه بگم این در مورد آیدا هم صادقه چی میگی؟اون روز هی میگفت یلدا نبودی ۵۰۰تا smsاومد.بعد فهمیدم جریان چی بوده

علی تنهاست چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:44 ق.ظ

غضنفر تو جاده داشته رانندگی می کرده ، یهو میبینه یه کامیون داره از روبروش میاد،
میزنه رو ترمز میبینه ترمزش نمی گیره .

رفیقشو صدا می کنه می گه : اصغر اصغر پاشو تصادفو ببین .

دمت گرم

کیانا چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:56 ب.ظ http://namehayeekhatkhati.blogfa.com

سللللللللللللللللام یلدا جونم خوفی؟
خیلی اپت باحال بود ولی میدونی منم دیدم از این جور ادما زیده که زود عروس میشن
واقعا ولی چه فکری مکنن !!؟؟

سلام.خوبم.
نمیدونم.فکرای بد

روشنک چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:56 ب.ظ http://poorwomen.blogsky.com

حتمن دوستتو خر کردن که اردواج کنه !!!!حتمن مادر و پدرش کوتاه فکرن و یا خیلی فقیرن که میخوان نون خورشون کم بشه!!!!
طفلک دوستت الهی واسش بمیرم
راستی بعد از قرن های متمادی وبلاگم اپ کردم!!!! برو ببین!!!!۱

نه بابا.میگم خوشال بود.حالا پسره هم مالی نیستوپیرمردی بیش نیس.
میام حتما.اگه وقت بشه

خواهری چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:43 ب.ظ

ولی یه چیزی به ذهنم رسید، اونم اینه که، واقعا داره بهش خوش میگذره.
امیدوارم که این روند خوشحالی صعودی باشه، نه نزولی!!
امیدوارم بزرگ تر هم که شد،همینطور خوشحال باشه، پشیمون نشه!!
امیدوارم منم خوشحال باشم ،تو هم خوشحال باشی، همه خوشحال باشن!!!!!
این جوری :
(اینم جدیده)، یا حق، با حق، تا حق

آره خب.هنوز مشغول نامزد بازین.دوران عقد تموم شه تازه میفهمه چه خریتی کرده.منم امیدوارم و واسشون دعام میکنم.
باحال بود.پس:
یا حق با حق تا حق

رها از جزیره چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:17 ب.ظ http://www.jazirehieraha.blogfa.com

نه بابا ازدواج چیه؟ من هنو ارزوها دارم...........
دلم برات تنگ شده اون ورا بیا خب

یه ژست جدید دارم که خیلی ... چیزه

میگم حیف تو نیست.
عزیزم اصلا وقت نمیشهوخیلی دوست دارم بیام.زود میام.
چیزه یعنی چیه؟

خواهری چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:24 ب.ظ

نگران نباش عزیزم، این خریه که... ، نه ببخشید این شتریه که داره خونه همه میشینه، تو هم یکی از اونا.
دیرو زود داره، ولی شما هم بله ایشالا
یا حق با حق تا حق

غلط کرده بیاد.میرم دم خونه انقدر وامیستم هم اومد با چماغم میزنم چلاقش میکنم هوس نکنه اونورا بیاد.
فکر کردی من تسلیم میشم؟
یا حق با عدالت تا آزادی

خواهری چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:26 ب.ظ

اصلاحیه!!!
داره خونه نه مجید جان،در خونه.
ببخشید این کیبرد ما هالیش نیست، شما ببخشیدش.

من تا کی این غلط هاتون ر و بگم؟کی میخوای یاد بگیری؟
کیبرد مشکل نداره مشکل از جای دیگه است

خواهری چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:27 ب.ظ

اصلاحیه2!!!
هالیش نیست نه مجید جان،حالیش نیست. 

اصلاحیه ۳:مجید کیه؟من یلداام

علی تنهاست چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:39 ب.ظ

ترکه می ره تماشای مسابقه دو و میدانی، از بغل دستیش می پرسه:این ها برای چی دارن می دون؟ طرف می گه: چون به یه نفرشون جایزه می دن. ترکه کمی فکر می کنه، بعد می پرسه: پس بقیه برای چی دارن می دون؟

!!! چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:41 ب.ظ

غضنفر! رئیس فدراسون شطرنج میشه. 5 تا قانون می زاره : 1- اسب نمی تونه فیل رو بزنه چون فیل قویتره 2- خرم باید بازی کنه 3- خر باید همه رو بزنه 4- هیچ کس نمی تونه خر رو بزنه 5- اصلاً خر شاهه

ممنون از جک هات.درکنارش یه چیزی هم از خودت بگو داداشی

علی تنهاست چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:44 ب.ظ

به یارو میگن پاشو سحره ، میگه بذار بخوابم فردا خودم بهش زنگ می زنم

خواهری چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:48 ب.ظ

راستی حالا چرا بهش میگید، می می
نی نی بهتر نیست ( قصد جسارت نداشتم، محض شوخی گفتم)

بابا واسه خودش مرغی شده.نی نی فعلا من وتوییم

خواهری چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:55 ب.ظ

نیگا، بنده خدا چه با ذوق میگه خوبه.
تو که احساس نداری، نمیفهمی بچه چی میگه، اینقدر خوببببببببببببببببببببببه

خواهری تو هم؟
که خوبه.زن داداش

خواهری چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:08 ب.ظ

نگفتی چرا بهش میگید، می می؟!!!
بعدشم ، تا نزدم آشو لاشت نکردم، خودت سریع پاکش کن .
بی نظاکت

خب تو بگو چی بگیم؟
بابا چند بار بگم من آلزایمر دارم؟اه.من یادم نمیاد

خواهری جمعه 13 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:33 ب.ظ

شما ها چی شدین؟ یه دفعه همگیتون جیم زدین؟!!!
یلدا کوشی تو؟

من مشهد بودم.دیدیم شما که ما رو تحویل نمیگیری.گفتیم بریم یه جایی ما رو تحویل بگیرن

آرزو شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 03:43 ب.ظ http://anahita718.blogfa.com/

چه زود عروس شده؟؟؟
خیلی بچه به نظر میاد ازدواجم سر وقتش خوبه.

به نظر خودش ک کاملا به موقع است.
نه عزیزم.دیر و زود نداره ازدواج کلا چیز خوبی نیست.خطرناکه حسن

علی تنهاست شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:49 ب.ظ

... ! ؟ ! ...

فکر کنم یادت رفته متن کامنتت رو تایپ کنی.نه؟

مصطفی دوشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:09 ب.ظ

سلام
1- من قبلا نامزد داشتم ( آتوسا ) حالا دیگه ندارم توی کامنتهای قبلی راجع بهش برات نوشته بودم
2 - راجع به داداشم یه مثنوی حرف دارم فقط بگم
نیش عقرب از برادر کمتر است
پس بزن عقرب که دردت کمتر است
3 – چرا نفرین عزیز من ، من برات دعا کردم که خوبش گیرت بیاد وقت و زمانش دست خودت اما این الاغ برای همه جفتک میندازه
4 – من هنوز هم دوست دارم و برای موفقیتت دعا میکنم اما اولا این بیماری حالی برام نذاشته دوما دیگه برای عشق و عاشقیهای اینترنتیت سرت داد نمیزنم امیدوارم سعید برات درس عبرت شده باشه
فعلا : بای

سلام
۱ـ قصصد ازدواج داشتین یا نامزدتون بود؟من یکم گیج میزنم.شما به چی میگین نامزد؟
۲ ـ بابا شما کلا با من مشکل دارین.خیلی هم خوبه داداشم.اصلا هم نیشم نمیزنه.
۳ـ غلط کرده واسه ما جفتک بندازه.مگه شهر هرته؟مملکت قانون داره(!)
۴ ـ اولا که امیدوارم این بیماری دست از سرتون برداره.دوما ....
بای

خواهری چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:43 ب.ظ

Ali agha in yalda kojas?

مشهد.گفتم که.تو چرا آمار من رو ازین میگیری؟زنگ بزن خودم میگم

علی آقا چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:55 ب.ظ

سلام مجدد

حس ششمم میگه که خواهرم داره بر میگرده

این حس ششم شما کار دیگه ای جز لو دادن من نداره؟
راستی خجالت نمیکشی بعد یه هفته اومدم هیچی کامنت نذاشتی؟

علی آقا !!! چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:56 ب.ظ

حالا منتظر میشیم تا خودشون تشریف بیارن ...

لطف میکنید

نا شناس چهارشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:58 ب.ظ

جوک 89

روز قدس را سیاسی نکنید

هم می تونید فرهنگیش کنین هم تفریحی ... اصلا هر چی خودتون دوست دارین

مطمئنی ناشناسی؟پس چرا من شناختمت؟

خواهری پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:31 ق.ظ

Nemikhay Post Jadid Bezari?

نه دیگه.یه چند روز دیگه باید پست خداحافظی رو بذارم.

سردبیر نارنج سبز فرهنگی هنری پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:10 ق.ظ http://narenjesabz.blogsky.com

خیلی باحالی
فارق از دنیا بی خیال و ......
اینم یه جور شه
یه سر به ما بزن

من یا می می؟
چشم میام

علی تنهاست پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:32 ق.ظ

می خواستم پست بزارم...

ولی...
این پستت اصلا بحث جالبی نیست...یعنی من تو این زمینه حرفی برای گفتن ندارم...میشه پست جدید بزاری ؟

خیلی نامردی.اصلا کامنت نخواستیم

علی تنهاست پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:37 ق.ظ

به یک معتادی گفتند با اعداد 45 ، 46 ، 47 و 48 جمله بساز. گفت :
چلا پنجه می کشی؟
چلا شیشه می شکنی؟
چلا هف نمی زنی ؟
چلا هشتی ناراحت؟!!!

جک نمیخوام

دختر کد بانو پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:42 ق.ظ

مادر از دخترش پرسید: دخترم، چرا پر کردن نمکدونها این قدر طول کشید؟!
دختر: آخه سوراخهای سرش خیلی تنگ بود!!!

پسر کدبانو یا برادر کدبانو بهتر نبود علی جون؟

غضنفر پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:44 ق.ظ

به غضنفر میگن: نظرت راجع به ماه رمضان چیه؟
میگه: والا خیلی خوبه فقط یه کم زولبیا بامیه اش رو زیاد کنن بهتر میشه!

داری عصبانیم میکنیا.کتک میخوای؟

خواهری پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:01 ب.ظ

khodahafezi chera??!!!

تو که دیگه کامنت نمیذاری.جوابم رو هم نمیدی.قبلا یه عالمه کامنت میذاشتی

خواهری پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:11 ب.ظ

خوب آخه جیگر، من که کامنت های این پست رو گذاشتم، بیشتر از این دیگه جا نداره! تو هم دیگه چیزی نمیگی که راجبش حرف بزنم، خوب دیگه نمیتونم چرت و پرت بگم که!!
تو بلاگ من هم که نمیری، اونجا سؤال میکردی جواب میدادم بهت،حالا که نمیخونیش دیگه چیکار میتونم بکنم!

آخه تو هیچی نمیذاری.تو یاهو هم که نیستی.مگه چندتا گذاشتی؟خب اگه نمیخوای نذار.منم پست جدید نمینویسم.ببینم شماها میتونین من رو راضی کنین

علی تنهاست جمعه 20 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:24 ق.ظ

سلام

یادت نره که قرار شد یک پست کامل از مسافرت مشهدت بزاری...

بد خواهی دید کسی پست می زاره یا نه !

اگه جوک هم دوست نداری باشه ازین به بد روضه و مداحی برات می زارم خوبه ؟!

سلام.
نخیرم.نمیذارم.خب شماها که کامنت نمیذارین.این همه مطلب نوشتم.اصلا بهتره از همون نوشته های غم زده ی خودم بنویسم تا...
جک دوست دارم اما کنارش یه سلامی چیزی هم باشه.
مداحی رو که از تلویزیون میشنویم.تازه اون وظیفه رو به خواری محول کردم.این کارا به شما نیومده شما همون جک خودت رو بذار

علی تنهاست جمعه 20 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:58 ق.ظ

سلام خواهر ماهم خواهر گلم خواهر دلنازکم

خوب شد حالا ؟!

از صبر خدا در شگفت بودم. می دانستم که.............. لطف حق با تو مداراها کند...چونکه از حد بگذرد رسوا کند

سلام.
اینا همه اش هندونه است.

علی تنهاست جمعه 20 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:19 ب.ظ

سلام

چی شده باز ؟ دوباره چه کار کردم خودم خبر ندارم ؟

سلام.
تو چرا انقدر به من بدبینی؟هی فکر میکنه ناراحتم.بیام واست برقصم باورت بشه چیزیم نیست؟

علی تنهاست جمعه 20 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:21 ب.ظ

مجددا سلام

تا حالا ازین شکلک گریه استفاده نکرده بودم !!!

خیلی بد گریه می کنه

خودم دلم به حال خودم سوخت

تو چته هی سلام میدی؟
آها یادم اومد.
خیلی هم قشنگه.شکل خودم گریه میکنه.نه؟

خواهری جمعه 20 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:58 ب.ظ

jahat etelaye shoma ma 24 sate to yahoo ON hastim,vali invisible

بعله واسه همین جوابم رو میدی

خواهری جمعه 20 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 01:59 ب.ظ

to rad shodi zang khonamono bezan,bad age man daro va nakardam,bad bego

خواهری جمعه 20 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:24 ب.ظ

من اینجا ،من اونجا، من همه جا!!!!

همه جا هستی اما جواب نمیدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد