hamvatan

hame chi az eshgh ta siasat

hamvatan

hame chi az eshgh ta siasat

مقدمه: چیزایی که با رنگی نوشتم تو ذهنم بوده که به دلیل بعضی مسائل اخلاقی نتونستم بلند بگم. -------------------------------------------------------------------------------- وقتی مامان از بیرون اومد گفت:یلدا میدونستی می می عروس شده؟ ـ چی؟عروس شده؟عمرا.چه کاریه؟ کلی استدلال واسه مامان آوردم که بابا شایعه بوده که این خاله زنک ها واسه بچه ی مردم ساختن.و بالاخره قرار شد زنگ بزنم و از خودش بپرسم. همینطور که شماره میگرفتم میخندیدم.می می کجا و شوهر کجا؟می می از منم کوچیکتره(۱سال)عجب نامردین اینایی که واسش شایعه ساختن. 

 ـ الو.سلام می می جون.چطوری ؟خوبی ؟چی کار میکنی؟چه خبرا؟همه خوبن؟(من کلا این شکلی سلام احوالپرسی میکنم.یه جا همه ی سوالا رو میپرسم/)  

ـ سلام.مرسی خوبم.تو خوبی 

؟ ـ چه خبرا؟  

- خبر نداری؟ 

 ـ نه.چی؟فکر کنم میخواد بگه شوهر کردم

 ـ واقعا خبر نداری؟  

ـ نه.چی رو؟مدرک بازیگریتو گرفتی؟استخدام شدی؟فیلم جدید بازی میکنی؟مجری شدی.؟کلاس میری؟ ـ 

 نه.نه.ازدواج کردم(و از ته دل میخنده)  

ـوای خاک عالم.چه بی حیا.به چی میخندی بی چشم و رو؟شوخی میکنی؟  

- نه.چرا شوخی کنم.خیلی هم جدی ام.شوهر کردم. 

 - تسلیت میگم.تبریک میگم.  

- یلدا انقدر خوبه.  

- ها؟ 

 - میگم انقدر خوبه.تو هم شوهر کن. 

 - بخند.بخند که به زودی دوران خندیدنت به پایان میرسه.هنوز نمیدونه بیچاره شده.یدونه شوهر کردی؟  

- (میخنده)پس چندتا؟همین یکیشم گیر نمیاد.  

- یکی که فایده نداره.تکراری میشه.آدم حوصله اش سر میره. 

 - من ازدواج کردم تو منحرف شدی؟  

- این یعنی چی؟نه جدی میگم حوصله ات سر میره ها.  خب حالا این پسره چه شکلی هست؟خوشتیپه؟خوشگله؟مدرکش چیه؟شغلش چیه؟ 

 ـ آره.دوسش دارم(و ذوق میکنه) 

 - دخترهم دخترای قدیم .دوسش دارم.اه چه لوس.خب به سلامتی. 

 - یلدا الان خوهار شوهرم اینجا نشسته.داره میخنده.اومدن اینجا من خواهرشوهر و برادر شوهرم رو نگه داشتم.  

- چی کار کردی؟خجالت نکشیدی؟ 

 - (میخنده)خواهر شوهرم رو نگه داشتم.  

- سخت نیست اینجوری حرف میزنی؟  

- نه.الان بامزه بازیم گل کرده.  

- خواهر شوهر.برادر شوهر.خواهر شوهر.وای خدا.چه مسخره.خب شوهرت خوبه؟  

- (میخنده) 

 ـمی می من نمیتونم اینجوری صحبت کنم.آقاتون خوبن؟بچه ها چطورن؟  

- شوهرمم خوبه.بچه نداریم.  

- وای می می.یعنی تو هم قاطی مرغا شدی؟به جرگه ی متاهلین پیوستی؟  

- نه هنوز مرغ نشدم.  

- وای خدا.چه بی حیا.بهتره گوشام رو بگیرم.میگم یعنی می می پر؟می می ما هم رفت؟  

- نه.هنوز که نه. انقدر خوبه. 

 - طفلک بچه خل شده. حالا یه چند بار که کتکت زد میفهمی خوبه یا نه.بالاخره که عقد کردین تموم شد رفت. بابا تو که هنوز دهنت بوی شیر میده.چی شد یهو؟(کم کم میرم تو اتاق تا صدام بیرون نره) 

 - خودمونم نفهمیدیم.یهو دیدم عروس شدم.تو ویاسی هم یه فکری بکنین واسه خودتون.میترشین ها. 

 ـ تا ترشیدگی راه زیاده.ما میخوایم درسمون رو بخونیم.یعنی یاسمن میخواد درسش رو بخونه منم میخوام زندگیم رو بکنم.واسه همین ازدواج نمیکنم.تا ۲۳که عمرا. 

 - منم هفته ی قبل عروسیم عین این حرف رو به عموم گفتم. 

 - تا هفته ی دیگه چند ساله میشم؟نه هنوز زوده. من که عمرا ازدواج کنم.مگه خرم؟  

- میام اغفالت میکنم ها.  

- من اغفال نمیشم. 

 - چرا.میشی 

. - قطع میکنما. 

 - سرت رو بیار جلو 

 - میخوای ماچم کنی؟بیا.  

- دستم رو کشیدم رو سرت.برو که دیگه کارت تمومه.  

- من به این چیزا اعتقاد ندارم.وای اگه راست باشه چی؟مامان.کمک

 ـ یلدا انقدر بامزه است.وقتی داشتن خطبه رو میخوندن من زیر چادر میخندیدم. 

 - همینه دیگه تو وقت عروسک بازیت بود .چه عروس شادی. یعنی می می داره میره؟  

- می می رفت دیگه.عروس شد رفت.  

- خب بالاخره هنوز عقد اونجوری که نکردین.  

-(میخنده)عقد اونجوری یعنی چجوری؟ 

 - بابا تو هم فکرت منحرفه ها.منظورم جشنه.  

- آها.من که هنوز مرغ نشدم.  

- بالاخره که میشی. 

 - وای.نگو دلم میگیره. 

 - آخی.بیچاره شوورش.نازییییی.  

- خب ایشاا.. کی میرین خونه تون؟  

- بعد از کنکورم. 

 -یعنی ۳سال نامزدین؟ 

 - (باز ذوق کرد)آره. 

 - اینکه خودش یه عمره.چه خوب 

 - گفتی چند سالشه؟ 

 - ۲۳.منم۱۶. 

 - یعنی ۷سال بزرگتره؟ 

 - آره.میگن اختلاف سنی باید بین ۳تا ۷باشه که ۷ بهترینشه.  

- انگار در مورد باباش حرف میزنه.۷سال.مگه میخواد عصای دست دوران پیریش باشه که رفتته با یه پیر مرد ازدواجیده؟آره منم شنیدم.چه جالب.  

- خب یلدا من برم.شوهرم اومد. 

 - اه.چه شوهر خاله زنکی.برو عزیزم. 

 - بعدا بهت زنگ میزنم.کاری نداری؟  

- به همین خیال باش.عمرا بذاره به دوستات زنگ بزنی

 و خداحافظی کردیم. بچه ها واسش دعا کنین.من که دلم خیلی براش میسوزه.مدرسه ی نمونه قبول شد اما راه ندادنش.حالا مجبوره بره یکی ازین مدرسه های.....(منظورم اون دسته از مدرسه هاییه که با سالن مد فرق چندانی نداره) خوب شد اقاشون اومد.میترسم من رو هم اغفال میکرد پی نوشت:این نوشته در قالب مسخره بازی بود و به قشر خاصی نخواستیم توهین کنیم.شما به دل نگیر.ازون چرت و پرتای مخصوص خودم بود. باورم نمیشه چند وقت دیگه میخوام برم عروسیش.خدا عاقبت همه مون رو ختم به خیر کنه.

نظرات 53 + ارسال نظر
آلیس جمعه 20 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:51 ب.ظ http://www.jahizieh.mihanblog.com

یلدا جونم ناراحتم کردی چرا باهام قهری خوب آخه بخدا یادم رفته بود لینکت کنم
یلدا این دوستت عقلش سر جاش بود ؟؟؟؟ مطمئنی ببخشید درگیری پیدا کردم آخه دختر ۱۶ ساله چیه که عروسیش بشه من تازه ۲۱ سالم بود عقد کردم کلی پشیمونم چرا زود بزار حالا یه چند سالی بگذره میفهمه چیکار کرده

اااا.همه رو یادت بود من رو یادت رفت؟
نه بابا.گفتم که خله.الانم اگه ازش بپرسم میگه پشیمونم مثل....

پریا شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:29 ب.ظ http://www.blogme.blogfa.com

ای بابا
تو این سن ازدواج کردن مال زمان مامانٍ مامان بزرگ منه!
بعد اونوقت اگه شماها ترشیده باشین من که دیگه فسیلم!!!!!!

ولی یلدا دست به قلمت خوبه ها. آدم همینجوری روون میخونه تا ته!

والا این خیلی فرق داره.مامان بزرگ من تو این سن ازدواج کرد میگه شب اول تا صبح از شوهره فرار میکرده.
نه بابا من که هنوز وقت عروسک بازیمه.تو هم هنوز خیلی کوچولویی.
آخه اینا حرفای می میه که از ذوق همینجوری روون همه چیو گفت.

ZAHRA JOOOOOOON یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 03:27 ب.ظ

SALAM AVAL B YALDA BADAM DADASHISH

khob dadashie yalda mano k mishna30 hatman yalda az man ye chizayi behet gofte
bebin havasho dashte bash chon kheyli b dadashi me3 to niaz dare

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد