hamvatan

hame chi az eshgh ta siasat

hamvatan

hame chi az eshgh ta siasat

مسافرت

راستی یه چیزی رو یادم رفت بگم.شب دوم غذا به عهده ی من بود.منم که کدبانو.رفته بودم تو آشپزخونه.نمیخواستم هم غرورم رو بشکنم و از یاسی بپرسم چجوری درست کنم.بعد چند دقیقه برادر کدبانو اومد و با هم غذا رو درست کردیم.جاتون خالی در یخچال رو باز کرد هرچی بود ریخت.منم هی هم میزدم.بقیه رو هم راه نمیدادیم میگفتیم دخالت نکنین تو کار بزرگترا.کلی تبلیغات کردیم و این حرفا.اما چشمتون روز بد نبینه.انقدر این غذا خوش طعم شده بود که حتی خودم هم نتونستم بخورم.بیچاره داداشم.مجبور شد همه اش رو تنهایی بخوره.